| | | | | | |
|
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم |
|
عکس خورشیدیم در آب روان افتادهایم |
|
|
ناامید از جذبهی خورشید تابان نیستیم |
|
گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتادهایم |
|
|
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار |
|
در رکاب باد چون برگ خزان افتادهایم |
|
|
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت |
|
مرغ بیبال و پریم از آشیان افتادهایم |
|
|
بر نمیدارد عمارت این زمین شورهزار |
|
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتادهایم |
|
|
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم |
|
گر چه در آغوش بحر بیکران افتادهایم |
|
|
چهرهی آشفته حالان نامهی واکردهای است |
|
گر چه ما در عرض مطلب بیزبان افتادهایم |
|
|
کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر |
|
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتادهایم؟ |
|