صائب تبریزی (غزلیات)/نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم
نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم | همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم | |||||
به ذوق نالهی من آسمان مستانه میرقصد | جهان ماتمسرا گردد اگر من از نوا افتم | |||||
درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من | که در هر گردش چشمی به گرداب فنا افتم | |||||
خبر از خود ندارم چون سپند از بیقراریها | نمیدانم کجا خیزم، نمیدانم کجا افتم | |||||
تلاش مسند عزت ندارم چون گرانجانان | عزیزم، هر کجا چون سایهی بال هما افتم | |||||
پی تحصیل روزی دست و پایی میزنم صائب | نمیروید زر از جیبم که چون گل بر قفا افتم |