صائب تبریزی (غزلیات)/هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد
هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد | هر تشنهلب به چشمهی حیوان نمیرسد | |||||
کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق | این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد | |||||
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار | دایم نسیم مصر به کنعان نمیرسد | |||||
کوتاهی از من است نه از سرو ناز من | دست ز کار رفته به دامان نمیرسد | |||||
آه من است در دل شبهای انتظار | طومار شکوهای که به پایان نمیرسد | |||||
هر چند صبح عید ز دل زنگ میبرد | صائب به فیض چاک گریبان نمیرسد |