| | | | | | |
|
هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود |
|
هر گل تازه که چیدیم، نچیدن به بود |
|
|
هر نوایی که شنیدیم ز مرغان چمن |
|
چون رسیدیم به مضمون، نشنیدن به بود |
|
|
زان ثمرها که گزیدیم درین باغستان |
|
پشت دست و لب افسوس گزیدن به بود |
|
|
دامن هر که کشیدیم درین خارستان |
|
بجز از دامن شبها، نکشیدن به بود |
|
|
هر متاعی که خریدیم به اوقات عزیز |
|
بود اگر یوسف مصری، نخریدن به بود |
|
|
لذت درد طلب بیشتر از مطلوب است |
|
نارسیدن به مطالب، ز رسیدن به بود |
|
|
جهل سررشتهی نظاره ربود از دستم |
|
ور نه عیب و هنر خلق ندیدن به بود |
|
|
مانع رحم شد اظهار تحمل صائب |
|
زیر بار غم ایام خمیدن به بود |
|