صائب تبریزی (غزلیات)/هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما
هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما | اوج دولت، طاق نسیان است در ایام ما | |||||
میخورد چون خون دل هر کس به قدر دستگاه | باش کوچکتر ز جام دیگران، گو جام ما | |||||
در نظر واکردنی طی شد بساط زندگی | چون شرر در نقطهی آغاز بود انجام ما | |||||
طفل بازیگوش، آرام از معلم میبرد | تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما | |||||
نیست جام عیش ما صائب چو گل پا در رکاب | تا فلک گردان بود، در دور باشد جام ما |