صائب تبریزی (غزلیات)/هوا چکیدهی نورست در شب مهتاب
هوا چکیدهی نورست در شب مهتاب | ستاره خندهی حورست در شب مهتاب | |||||
سپهر جام بلوری است پر می روشن | زمین قلمرو نورست در شب مهتاب | |||||
زمین زخندهی لبریز مه نمکدانی است | زمانه بر سر شورست در شب مهتاب | |||||
رسان به دامن صحرای بیخودی خود را | که خانه دیدهی مورست در شب مهتاب | |||||
بغیر بادهی روشن، نظر به هر چه کنی | غبار چشم شعورست در شب مهتاب | |||||
براق راهروان است روشنایی راه | سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب |