صائب تبریزی (غزلیات)/گر درد طلب رهبر این قافله بودی
گر درد طلب رهبر این قافله بودی | کی پای ترا پردهی خواب آبله بودی؟ | |||||
زود این ره خوابیده به انجام رسیدی | گر نالهی شبگیر درین مرحله بودی | |||||
دل چاک نمیگشت ز فریاد جرس را | بیداری اگر در همهی قافله بودی | |||||
از خون جگر کام کسی تلخ نگشتی | گر در خور این باده مرا حوصله بودی | |||||
شیرازهی جمعیتش ازهم نگسستی | با بلبل ما غنچه اگر یکدله بودی | |||||
چون آب روان میگذرد عمر و تو غافل | ای وای درین قافله گر فاصله بودی | |||||
صائب سر زلف سخن از دخل حسودان | آشفته نشد تا تو درین سلسله بودی |