صائب تبریزی (غزلیات)/یک روز گل از یاسمن نچیدی
یک روز گل از یاسمن نچیدی | پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی | |||||
تبخال زد از آه جگر سوز لب صبح | وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی | |||||
صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد | یک بار تو بیدرد گریبان ندریدی | |||||
چون بلبل تصویر به یک شاخ نشستی | ز افسردگی از شاخ به شاخی نپریدی | |||||
یک صبحدم از دیده سرشکی نفشاندی | از برگ گل خویش گلابی نکشیدی | |||||
گردید ز دندان تو دندانه لب جام | یک بار لب خود ز ندامت نگزیدی | |||||
ایام خزان چون شوی ای دانه برومند؟ | از خاک چو در فصل بهاران ندمیدی | |||||
از شوق شکر، مور برآورد پر و بال | صائب تو درین عالم خاکی چه خزیدی؟ |