عبید زاکانی (غزلیات)/جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست | جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست | |||||
مدام آتش شوق تو درون منست | چنانکه یکدم از آن آتشم رهایی نیست | |||||
وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن | طریق یاری و آئین دل ربایی نیست | |||||
ز عکس چهرهی خود چشم ما منور کن | که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست | |||||
من از تو بوسه تمنی کجا توانم کرد | چو گرد کوی توام زهرهی گدایی نیست | |||||
به سعی دولت وصلت نمیشود حاصل | محققست که دولت به جز عطایی نیست | |||||
عبید پیش کسانی که عشق میورزند | شب وصال کم از روز پادشاهی نیست |