عبید زاکانی (غزلیات)/مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند | واحسرتا که بخت عنایت نمیکند | |||||
در پیش چشم او لب او میکشد مرا | وان شوخ چشم بین که حمایت نمیکند | |||||
چندانکه عجز حال بر او عرضه میکنم | در وی به هیچ نوع سرایت نمیکند | |||||
پیش کسی ز شکر و شکایت چه دم زنم | کاندیشهای ز شکر و شکایت نمیکند | |||||
در حق بندگان نظر لطف گاهگاه | هم میکند ولیک به غایت نمیکند | |||||
تا گفتهام دهان تو هیچست از آن زمان | با ما ز خشم هیچ حکایت نمیکند | |||||
بلبل صفت عبید به هرجا که میرسد | غیر از حدیث عشق روایت نمیکند |