عبید زاکانی (غزلیات)/منگر به حدیث خرقه پوشان
منگر به حدیث خرقه پوشان | آن سخت دلان سست کوشان | |||||
آویخته سبحهشان به گردن | همچون جرس از درازگوشان | |||||
از دور چو کشتگان ببینی | از راه بگرد و رو بپوشان | |||||
از بند ریا و زرق برخیز | با ساده نشین و باده نوشان | |||||
مفروش به ملک هر دو عالم | خاک سر کوی می فروشان | |||||
در باغ چه خوش بود سحرگاه | ما سرخوش و بلبلان خروشان | |||||
مطرب غزل عبید برخوان | دل برده ز دست تیزهوشان |