عبید زاکانی (غزلیات)/هرگه که شبی خود را در میکده اندازیم
هرگه که شبی خود را در میکده اندازیم | صد فتنه برانگیزیم صد کیسه بپردازیم | |||||
آن سر که بود در می وان راز که گویدنی | ما مونس آن سریم ما محرم آن رازیم | |||||
هر نغمه که پیش آرند ما با همه در شوریم | هر ساز که بنوازند ما با همه در سازیم | |||||
زین پیش کسی بودیم و امروز در این کشور | ما جمری بغدادیم ما بکروی شیرازیم | |||||
گر حکم کند سلطان کین باده براندازند | او باده براندازد ما بنک براندازیم | |||||
آنروز که در محشر مردم همه گرد آیند | ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم | |||||
بر یاد تو هر ساعت مانند عبید اکنون | بزمی دگر افروزیم عیشی دگر آغازیم |