عبید زاکانی (غزلیات)/گرم عنایت او در بروی بگشاید
گرم عنایت او در بروی بگشاید | هزار دولتم از غیب روی بنماید | |||||
نظر به گلشن روحانیون نیندازم | سرم به پایهی کروبیان فرو ناید | |||||
وگر به حال پریشان ما کند نظری | ز روی لطف بر احوال ما ببخشاید | |||||
به پیش خاطرم ار کاینات عرضه کنند | ز کبر دامن همت بدان نیالاید | |||||
توان در آینهی آن جمال جان دیدن | گرش به صیقل توفیق زنگ بزداید | |||||
ورم ز پیش براند به جور حکم اوراست | پسند دوست بود هرچه دوست فرماید | |||||
عبید را کرمش تا نوازشی نکند | دلش ز غم نرهد خاطرش نیاساید |