عطار (غزلیات)/آن ماه برای کس نمیآید
آن ماه برای کس نمیآید | کو با غم خویش بس نمیآید | |||||
در آینه روی خویش میبیند | در دام هوای کس نمیآید | |||||
گر تو به هوس جمال او خواهی | او در طلب و هوس نمیآید | |||||
جانا ره عشق چون تو معشوقی | در زیر تک فرس نمیآید | |||||
در وادی بینهایت عشقش | سیمرغ به یک مگس نمیآید | |||||
هرگز نشوی تو هم نفس کس را | کانجا که تویی نفس نمیآید | |||||
خورشید بلند را چه کم بیشی | کش سایه ز پیش و پس نمیآید | |||||
چون در قعر است در وصل تو | جز بر سر آب خس نمیآید | |||||
در پای فراق تو شوم پامال | چون وصل تو دسترس نمیآید | |||||
عطار که چینهی تو میچیند | مرغی است که در قفس نمیآید |