عطار (غزلیات)/اگر ز زلف توام حلقهای به گوش رسد
اگر ز زلف توام حلقهای به گوش رسد | ز حلق من به سپهر نهم خروش رسد | |||||
ز فرط شادی وصلش به قطع جان بدهم | اگر ز وصل توام مژدهای به گوش رسد | |||||
در آن زمان همه خون دلم به جوش آید | که تو ز پس نگری زلف تو به دوش رسد | |||||
ز زلف تو به دلم چون هزار تاب رسید | کنون چو بحر دلم را هزار جوش رسد | |||||
نشستهام به خموشی رسیده جان بر لب | که یک شرابم از آن لعل سبزپوش رسد | |||||
چو هست لعل لبت را هزار تنگ شکر | نیفتدت که نصیبی بدین خموش رسد | |||||
اگر ز لعل توام یک شکر نصیب افتد | فرید مست به محشر شکر فروش رسد |