عطار (غزلیات)/اگر عشقت به جای جان ندارم
اگر عشقت به جای جان ندارم | به زلف کافرت ایمان ندارم | |||||
چو گفتی ننگ میداری ز عشقم | که من معشوق اینم کان ندارم | |||||
اگر جانم بخواهد شد ز عشقت | غم عشق تورا فرمان ندارم | |||||
تو گفتی رو مکن در من نگاهی | که خوبی دارم و پیمان ندارم | |||||
من سرگشته چون فرمان نبردم | از آن بر نیک و بد فرمان ندارم | |||||
چو خود کردم به جای خویشتن بد | چرا بر خویشتن تاوان ندارم | |||||
کنون ناکام تن در دام دادم | که من خود کرده را درمان ندارم | |||||
چو هرکس بوسهای یابند از تو | من بیچاره آخر جان ندارم | |||||
بده عطار را یک بوسه بی زر | که زر دارم ولی چندان ندارم |