عطار (غزلیات)/ای عشق تو پیشوای دردم
ای عشق تو پیشوای دردم | وی درد تو هر زمان و هر دم | |||||
آیینهی عارضت سیه شد | کز حد بگذشت آه سردم | |||||
یک لحظه بر من آی آخر | تا کی داری ز خویش فردم | |||||
تا من خط سبز تو ببینم | تو درنگری به روی زردم | |||||
گر کار دلم ز دست بگذشت | تا در خطر هزار دردم | |||||
گو بگذر از آنکه شست زلفت | دست آویز است و پایمردم | |||||
گفتی بگریز و ترک من گیر | کاورد ز خاکی تو گردم | |||||
گویی من مستمند مسکین | خونی کردم که آن نکردم | |||||
خونم به مریز از آنکه بس زود | من بی تو بسی به خون بگردم | |||||
خونم بخوری و نیست یک شب | تا از تو هزار خون نخوردم | |||||
کو سوختهتر کسی ز عطار | یک سوخته نیست هم نبردم |