عطار (غزلیات)/ای گرد قمر خطی کشیده
ای گرد قمر خطی کشیده | دل در خط تو ز جان بریده | |||||
هم زلف تو توبهها شکسته | هم خط تو پردهها دریده | |||||
مشکی که بر خط تو گردی است | در گرد خط تو نارسیده | |||||
خط تو هزار بیش دارد | چون مشک خطا درم خریده | |||||
بر هیچ ورق ندیده خطی | خوشتر ز خط تو هیچ دیده | |||||
سر بر خط تو نهاده طوطی | سر سبزی خط تو گزیده | |||||
کس گرد قمر نشان نداده است | از قیر چنین خطی دمیده | |||||
تا دید دلم خط خوش تو | یک لحظه نماند آرمیده | |||||
چون خواست کشید پای از خط | وز خط تو خواست شد رمیده | |||||
در قیر خطت گرفت پایش | زان میآید به سر دویده | |||||
سر به سر خط تو نهاده عطار | وز خط دو کون سر کشیده |