عطار (غزلیات)/تا که عشق تو حاصل افتادست
تا که عشق تو حاصل افتادست | کار ما سخت مشکل افتادست | |||||
آب از دیدهها از آن باریم | کاتش عشق در دل افتادست | |||||
در ازل پیش از آفرینش جسم | جان به عشق تو مایل افتادست | |||||
جان نه تنهاست عاشق رویت | پای دل نیز در گل افتادست | |||||
سالکان یقین روی تو را | بارگاه تو منزل افتادست | |||||
من رسیدم به وصل بی وصفت | عقل را رای باطل افتادست | |||||
کس نگوید که این چرا وز چیست | زانکه این سر مشکل افتادست | |||||
فتنه عطار در جهان افکند | چاه، ماروت بابل افتادست | |||||
دل عطار بر دلت مثلی | مرغکی نیم بسمل افتادست |