عطار (غزلیات)/جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد | وآوازهی جمالت اندر جهان نگنجد | |||||
وصلت چگونه جویم کاندر طلب نیاید | وصفت چگونه گویم کاندر زبان نگنجد | |||||
هرگز نشان ندادند از کوی تو کسی را | زیرا که راه کویت اندر نشان نگنجد | |||||
آهی که عاشقانت از حلق جان برآرند | هم در زمان نیاید هم در مکان نگنجد | |||||
آنجا که عاشقانت یک دم حضور یابند | دل در حساب ناید جان در میان نگنجد | |||||
اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادی | از دل اگر برآید در آسمان نگنجد | |||||
عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد | زیرا که وصف عشقت اندر بیان نگنجد |