عطار (غزلیات)/خاصگان محرم سلطان عشق
خاصگان محرم سلطان عشق | مست میآیند از ایوان عشق | |||||
جمله مست مست و جام می به دست | میخرامند از بر سلطان عشق | |||||
با دلی پر آتش و چشمی پر آب | غرقه اندر بحر بی پایان عشق | |||||
گوش بنهادند خلق هر دو کون | منتظر تا کی رسد فرمان عشق | |||||
میندانم هیچکس را در جهان | کاب صافی یافت از نیسان عشق | |||||
آب صافی عشق هم معشوق راست | زانکه عشق آن وی است او آن عشق | |||||
خیز ای عطار و درد عشق جوی | زانکه درد عشق شد درمان عشق |