عطار (غزلیات)/درج یاقوت درفشان کردی
درج یاقوت درفشان کردی | دیو بودی و قصد جان کردی | |||||
شکری خواستم از لعل لبت | هر دو لب را شکرستان کردی | |||||
گفتم این لحظه یافتم شکری | روی از آستین نهان کردی | |||||
وا گرفتی ز بیدلی شکری | با چنین لب چرا چنان کردی | |||||
از سبک روحی تو این نسزد | گر تو بر خشم سر گران کردی | |||||
عشوه دادی مرا در اول کار | دلم از وصل شادمان کردی | |||||
آخر کار چون ز دست شدم | چشمم از هجر خونفشان کردی | |||||
ریختی تیر غمزه بر رویم | تا مرا پشت چون کمان کردی | |||||
چون دلم پیش خود هدف دیدی | دل من بد بتر از آن کردی | |||||
آن چه کردی ز جور با عطار | شیوهی دور آسمان کردی |