عطار (غزلیات)/در عشق به سر نخواهم آمد
در عشق به سر نخواهم آمد | با دامن تر نخواهم آمد | |||||
بی خویش شدم چنان که هرگز | با خویش دگر نخواهم آمد | |||||
از حلقهی عاشقان بی دل | یک لحظه بدر نخواهم آمد | |||||
تا جان دارم ز عشق جانان | یک ذره به سر نخواهم آمد | |||||
در عشق چنان شدم که کس را | زین پس به نظر نخواهم آمد | |||||
در سوختگی چو آتشم من | زین سوختهتر نخواهم آمد | |||||
چون نیست شدم مرا چه باک است | گر خواهم وگر نخواهم آمد | |||||
پر سوخته بادم ار درین راه | چون مرغ به پر نخواهم آمد | |||||
عطار مرا حجاب راه است | با او به سفر نخواهم آمد |