عطار (غزلیات)/دلی کامد ز عشق دوست در جوش
دلی کامد ز عشق دوست در جوش | بماند تا قیامت مست و مدهوش | |||||
ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق | کند یکبارگی خود را فراموش | |||||
بر اومید وصال دوست هر دم | قدحها زهر ناکامی کند نوش | |||||
برون آید ز جمع خود نمایان | بیندازد ردای و فوطه از دوش | |||||
اگر بی دوست یک دم زو برآید | شود در ماتم آن دم سیهپوش | |||||
فروماند زبان او ز گفتن | بماند تا ابد حیران و خاموش | |||||
درین اندیشه هرگز نیز دیگر | بننشیند دل عطار از جوش |