| | | | | | |
|
رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم |
|
تا صید پردهبازی گردون نیامدم |
|
|
چون قطب ساکن آمدم اندر مقام فقر |
|
هر لحظه همچو چرخ دگرگون نیامدم |
|
|
بنهادهام قدم به حرمگاه فقر در |
|
تا هرچه بود از همه بیرون نیامدم |
|
|
زر همچو گل ز صره از آن ریختم به خاک |
|
تا همچو غنچه با دل پر خون نیامدم |
|
|
از اهل روزگار به معیار امتحان |
|
کم نیستم به هیچ، گر افزون نیامدم |
|
|
همچون مگس به ریزهی کس ننگریستم |
|
هر چند چون همای همایون نیامدم |
|
|
منت خدای را که اگر بود و گر نبود |
|
در زیر بار منت هر دون نیامدم |
|
|
هر بی خبر برون درست از وجود من |
|
آخر من از عدم به شبیخون نیامدم |
|
|
عطار پر به سوی فلک همچو جبرئیل |
|
راه زمین مرو که چو قارون نیامدم |
|