عطار (غزلیات)/صبح دم زد ساقیا هین الصبوح
صبح دم زد ساقیا هین الصبوح | خفتگان را در قدح کن قوت روح | |||||
در قدح ریز آب خضر از جام جم | باز نتوان گشت ازین در بی فتوح | |||||
توبه بشکن تا درست آیی ز کار | چند گویی توبهای دارم نصوح | |||||
مطربا قولی بگو از راهوی | راه راه راهوی است اندر صبوح | |||||
دل ز مستی قول کس مینشنود | زانکه بشنوده است قول بوالفتوح | |||||
چون سرانجام تو طوفان بلاست | عمر تو چه یک نفس چه عمر نوح | |||||
گر ز عطار این سخن مینشنوی | بشنو از مرغ سحر صور صلوح |