عطار (غزلیات)/عشق را پیر و جوان یکسان بود

عطار (غزلیات) از عطار
(عشق را پیر و جوان یکسان بود)
  عشق را پیر و جوان یکسان بود نزد او سود و زیان یکسان بود  
  هم ز یکرنگی جهان عشق را نو بهار و مهرگان یکسان بود  
  زیر او بالا و بالا هست زیر کش زمین و آسمان یکسان بود  
  بارگاه عشق همچون دایره است صد او با آستان یکسان بود  
  یار اگر سوزد وگر سازد رواست عاشقان را این و آن یکسان بود  
  در طریق عاشقان خون ریختن با حیات جاودان یکسان بود  
  سایه از کل دان که پیش آفتاب آشکارا و نهان یکسان بود  
  کی بود دلدار چون دل ای فرید باز کی با آشیان یکسان بود