| | | | | | |
|
عشق را گوهر ز کانی دیگر است |
|
مرغ عشق از آشیانی دیگر است |
|
|
هرکه با جان عشق بازد این خطاست |
|
عشق بازیدن ز جانی دیگر است |
|
|
عاشقی بس خوش جهانی است ای پسر |
|
وان جهان را آسمانی دیگر است |
|
|
کی کند عاشق نگاهی در جهان |
|
زانکه عاشق را جهانی دیگر است |
|
|
در نیابد کس زبان عاشقان |
|
زانکه عاشق را زبانی دیگر است |
|
|
کس نداند مرد عاشق را ولیک |
|
هر گروهی را گمانی دیگر است |
|
|
نیست عاشق را به یک موضع قرار |
|
هر زمانی در مکانی دیگر است |
|
|
نی خطا گفتم برون است از مکان |
|
لامکان او را نشانی دیگر است |
|
|
گرچه عاشق خود در اینجا در میان است |
|
جای دیگر در میانی دیگر است |
|
|
جوهر عطار در سودای عشق |
|
گویی از بحری و کانی دیگر است |
|