عطار (غزلیات)/ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم
ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم | در دیر مغان راه خرابات گرفتیم | |||||
پی بر پی رندان خرابات نهادم | ترک سخن عادت و طامات گرفتیم | |||||
آن وقت که خود را همه سالوس نمودیم | اکنون کم سالوس و مراعات گرفتیم | |||||
در چهرهی آن ماه چو شد دیدهی ما باز | یارب که به یک دم چه مقامات گرفتیم | |||||
بس عقل که شد مات به یک بازی عشقش | ور عقل درو مات نشد مات گرفتیم | |||||
چون عقل شد از دست ز مستی می عشق | با دلشدگان راه مناجات گرفتیم | |||||
چون شیوه عطار درین راه بدیدیم | آن شیوه ز اسرار و کرامات گرفتیم |