| | | | | | |
|
نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر |
|
بی تو به سر نمیشود، زین همه کار ای پسر |
|
|
صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم |
|
چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر |
|
|
تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا |
|
هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر |
|
|
چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان |
|
باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر |
|
|
من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفتهام |
|
چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر |
|
|
چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم |
|
تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر |
|
|
نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من |
|
هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر |
|
|
جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد |
|
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر |
|