عطار (غزلیات)/هر دمم مست به بازار کشی
هر دمم مست به بازار کشی | راستی چست و به هنجار کشی | |||||
می عشقم بچشانی و مرا | مست گردانی و در کار کشی | |||||
گاهم از کفر به دین باز آری | گاهم از کعبه به خمار کشی | |||||
گاهم از راه یقین دور کنی | گاهم اندر ره اسرار کشی | |||||
گه ز مسجد به خرابات بری | گاهم از میکده در غار کشی | |||||
چون ز اسلام منت ننگ آید | از مصلام به زنار کشی | |||||
چون مرا ننگ ره دین بینی | هر دمم در ره کفار کشی | |||||
بس که پیران حقیقتبین را | اندرین واقعه بر دار کشی | |||||
ای دل سوخته گر مرد رهی | خون خوری تن زنی و بار کشی | |||||
بر امید گل وصلش شب و روز | همچو گلبن ستم خار کشی | |||||
آتش اندر دل ایام زنی | خاک در دیدهی اغیار کشی | |||||
بویی از مجمرهی عشق بری | باده بر چهرهی دلدار کشی | |||||
غم معشوق که شادی دل است | در ره عشق چو عطار کشی |