عطار (غزلیات)/هر روز غم عشقت بر ما حر انگیزد
هر روز غم عشقت بر ما حشر انگیزد | صد واقعه پیش آرد صد فتنه برانگیزد | |||||
عشقت که ازو دل را پر خون جگر دیدم | اندوه دلافزایت تف جگر انگیزد | |||||
هرگه که برون آید از چشم تو اخباری | تا چشم زنی بر هم از سنگ برانگیزد | |||||
سرخی لب لعلت سرسبزی جان دارد | سودای سر زلفت صفرای سر انگیزد | |||||
چون پستهی شیرینت شوری چو شکر دارد | هر لحظه به شیرینی شوری دگر انگیزد | |||||
عطار به وصف تو چون بحر دلی دارد | کان بحر چو موج آرد سیل گهر انگیزد |