| | | | | | |
|
هم بلای تو به جان بی قراران میرسد |
|
هم غم عشقت نصیب غمگساران میرسد |
|
|
ذرهای غم از تو چون خواهد گدای کوی تو |
|
کین چنین میراث غم با شهسواران میرسد |
|
|
من ندارم زهره خاک پای تو کردن طمع |
|
زانکه این دولت به فرق تاجداران میرسد |
|
|
هر کسی از نقش روی تو خیالی میکند |
|
پس به بوی وصل تو چون خواستاران میرسد |
|
|
هیچ کس را در دمی صورت نبندد تا چرا |
|
نقش روی تو بدین صورت نگاران میرسد |
|
|
گل مگر لافی زد از خوبی کنون پیش رخت |
|
عذر خواه از ده زبان چون شرمساران میرسد |
|
|
پیش رویت بلبل ار در پیش میآید شفیع |
|
او عرق کرده ز پس چون میگساران میرسد |
|
|
دور از روی تو نتواند بروی کس رسید |
|
آنچه از رویت به روی دوستداران میرسد |
|
|
زلف شبرنگت چو بر گلگون سواری میکند |
|
عالمی فتنه به روی بی قراران میرسد |
|
|
رخ چو گلبرگ بهار از من چرا پوشی به زلف |
|
کاشک من دور از تو چون ابر بهاران میرسد |
|
|
بر خطت چون زار میگریم مکن منعم ازانک |
|
این همه سرسبزی سبزه ز باران میرسد |
|
|
کی رسد آشفتگی از روزگار بوالعجب |
|
آنچه از چشمت بدین آشفتهکاران میرسد |
|
|
دل سپر بفکند از هر غمزهی چشم تو بس |
|
در کم از یک چشم زد صد تیرباران میرسد |
|
|
هیچ درمانم نکردی تا که یارم خواندهای |
|
جملهی درد تو گویی قسم یاران میرسد |
|
|
چون طمع ببریدن از وصلت نشان کافری است |
|
لاجرم عطار چون امیدواران میرسد |
|