| | | | | | |
|
چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند |
|
همچو پروانه جهانی دل ز جان برداشتند |
|
|
چهرهای دیدند جانبازان که جان درباختند |
|
بهرهای گویی ز عمر جاودان برداشتند |
|
|
چون سبکروحی او دیدند مخموران عشق |
|
سر به سر بر روی او رطل گران برداشتند |
|
|
جمله رویا روی و پشتا پشت و همدرد آمدند |
|
نعره و فریاد از هفت آسمان برداشتند |
|
|
چون دهان او بقدر ذرهای شد آشکار |
|
هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند |
|
|
زلف او چون پردهی عشاق آمد زان خوش است |
|
گر ز زلف او نوایی هر زمان برداشتند |
|
|
جملهی ترکان ز شوق ابروی و مژگان او |
|
نیک پی بردند اگر تیر و کمان برداشتند |
|
|
در تعجب ماندهام تا عاشقان بی خبر |
|
چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند |
|
|
وصف یک یک عضو او کردم ولیکن برکنار |
|
چون رسیدم با میانش از میان برداشتند |
|
|
چون ز لعلش زندگی و آب حیوان یافتند |
|
مردگان در خاک گورستان فغان برداشتند |
|
|
خازنان هشت جنت عاشق رویش شدند |
|
در ثنای او چو سوسن ده زبان برداشتند |
|
|
چون تخلص را درآمد وقت جشنی ساختند |
|
جام بر یاد خداوند جهان برداشتند |
|
|
چون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند |
|
خازنان خلد دست درفشان برداشتند |
|