عطار (غزلیات)/چون خط شبرنگ بر گلگون کشی
چون خط شبرنگ بر گلگون کشی | حلقه در گوش مه گردون کشی | |||||
گر ببینی روی خود در خط شده | سرکشی و هر زمان افزون کشی | |||||
گفته بودی در خط خویشت کشم | تا لباس سرکشی بیرون کشی | |||||
خط تو بر ماه و من در قعر چاه | در خط خویشم ندانم چون کشی | |||||
گر بریزی بر زمین خونم رواست | بلکه آن خواهم که تیغ اکنون کشی | |||||
لیک زلفت از درازی بر زمین است | خون شود جانم اگر در خون کشی | |||||
میکشی در خاک زلفت تا مرا | هر نفس در بند دیگرگون کشی | |||||
چون منم دیوانه تو زنجیر زلف | میکشی تا بر من مجنون کشی | |||||
دام مشکین مینهی عطار را | تا به دام مشکش از افسون کشی |