عطار (غزلیات)/چون ز مرغ سحر فغان برخاست
چون ز مرغ سحر فغان برخاست | ناله از طاق آسمان برخاست | |||||
صبح چون دردمید از پس کوه | آتشی از همه جهان برخاست | |||||
عنبر شب چو سوخت زآتش صبح | بوی عنبر ز گلستان برخاست | |||||
سپر آفتاب تیغ کشید | قلم عافیت ز جان برخاست | |||||
ساقی از در درآمد و بنشست | صد قیامت به یک زمان برخاست | |||||
کس چه داند که چون شراب بخورد | شور چون از شکرستان برخاست | |||||
زآرزوی سماع و شاهد و می | از همه عاشقان فغان برخاست | |||||
باده ناخورده مست شد عطار | سوی مدح خدایگان برخاست |