| | | | | | |
|
چون سیمبران روی به گلزار نهادند |
|
گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند |
|
|
تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار |
|
نار از رخ گل در دل گلنار نهادند |
|
|
در کار شدند و می چون زنگ کشیدند |
|
پس عاشق دلسوخته را کار نهادند |
|
|
تلخی ز می لعل ببردند که می را |
|
تنگی ز لب لعل شکربار نهادند |
|
|
ای ساقی گلرنگ درافکن می گلبوی |
|
کز گل کلهی بر سر گلزار نهادند |
|
|
مینوش چو شنگرف به سرخی که گل تر |
|
طفلی است که در مهد چو زنگار نهادند |
|
|
بوی جگر سوخته بشنو که چمن را |
|
گلهای جگر سوخته در بار نهادند |
|
|
زان غرقهی خون گشت تن لاله که او را |
|
آن داغ سیه بر دل خون خوار نهادند |
|
|
سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی |
|
در سینهی او گوهر اسرار نهادند |
|
|
از بر بنیارد کس و از بحر نزاید |
|
آن در که درین خاطر عطار نهادند |
|