| | | | | | |
|
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست |
|
چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست |
|
|
من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو |
|
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست |
|
|
گر رسانی ذرهای شادی به جانم بی جگر |
|
هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست |
|
|
چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین |
|
حلقهای بر در زن و گر در نیایی هم رواست |
|
|
تا درون عالمم دم با تو نتوانم زدن |
|
چون برون آیم ز عالم با توام آن دم رواست |
|
|
چون در اصل کار عالم هیچکس آن برنتافت |
|
آنچنان دم کی توان گفتن که در عالم رواست |
|
|
در صفت رو تا بدان دم بوک یکدم پی بری |
|
کان دمی پاک است و پاک از صورت آدم رواست |
|
|
گر سر مویی جنب را تر نشد نامحرم است |
|
ظن مبر کاینجا سر یک موی نامحرم رواست |
|
|
موی چون در مینگنجد کردهای سررشته گم |
|
گر تو گویی سوزنی با عیسی مریم رواست |
|
|
اره چون بر فرق خواهد داشت جم پایان کار |
|
گر فرو خواهد فتاد از دست جام جم رواست |
|
|
چون تواند دیو بر تخت سلیمانی نشست |
|
گر سلیمان گم کند در ملک خود خاتم رواست |
|
|
فقر دارد اصل محکم هرچه دیگر هیچ نیست |
|
گر قدم در فقر چون مردان کنی محکم رواست |
|
|
بیش از زنبیلبافی سلیمان نیست ملک |
|
هر که این زنبیل بفروشد به چیزی کم رواست |
|
|
مذهب عطار اینجا چیست از خود گم شدن |
|
زانکه اینجا نه جراحت هیچ و نه مرهم رواست |
|