عطار (غزلیات)/چون نام تو بر زبان برانم
چون نام تو بر زبان برانم | صد میل به یک زمان برانم | |||||
بر نام تو در میان خشکی | کشتی روان روان برانم | |||||
زین دریاها که پیش دارم | صد سیل ز دیدگان برانم | |||||
از نام تو کشتیی بسازم | وآن کشتی را چنان برانم | |||||
کز قوت آن روش به یک دم | کام دل جاودان برانم | |||||
رخش فلکی به زین درآرم | بس گرد همه جهان برانم | |||||
اسب از سه صف زمان بتازم | وز شش جهت مکان برانم | |||||
در هر قدمی ز راه سیلی | از دیدهی خونفشان برانم | |||||
وین ملک که گشت ملک عطار | در عالم بی نشان برانم |