| | | | | | |
|
کم شدن در کم شدن دین من است |
|
نیستی در هستی آیین من است |
|
|
حال من خود در نمیآید به نطق |
|
شرح حالم اشک خونین من است |
|
|
کار من با خلق آمد پشت و روی |
|
کافرین خلق نفرین من است |
|
|
تا پیاده میروم در کوی دوست |
|
سبز خنگ چرخ در زین من است |
|
|
از درش گردی که آرد باد صبح |
|
سرمهی چشم جهانبین من است |
|
|
چون به یک دم صد جهان از پس کنم |
|
بنگرم گام نخستین من است |
|
|
من چرا گرد جهان گردم چو دوست |
|
در میان جان شیرین من است |
|
|
ماهرویا عشق تو گر کافری است |
|
این چنین صد کافری دین من است |
|
|
گر بسوزم زآتش عشقت رواست |
|
کتش عشق تو تسکین من است |
|
|
تا دل عطار خونین شد ز عشق |
|
خاک بستر خشت بالین من است |
|