عطار (غزلیات)/گفتم بخرم غمت به جانی
گفتم بخرم غمت به جانی | بر من بفروختی جهانی | |||||
مفروش چنان برآن که پیوست | عشوه خرد از تو هر زمانی | |||||
بنواز مرا که بی تو برخاست | چون چنگ ز هر رگم فغانی | |||||
نی نی چو ربابم از غم تو | یعنی که رگی و استخوانی | |||||
ای دوست روا مدار دل را | نومید ز چون تو دلستانی | |||||
دستی بر نه اگر کنم سود | دانم نبود تو را زیانی | |||||
یا نی سبکم بکن ز هستی | تا چند ز رحمت گرانی | |||||
چون شمع مرا ز عشق میسوز | تا میماند ز من نشانی | |||||
عطار چو بی نشان شد از عشق | از محو رسد سوی عیانی |