| | | | | | |
|
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی |
|
در شرط ما نبود که با من تو این کنی |
|
|
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا |
|
آگه نبودهام که همی دانه افکنی |
|
|
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی |
|
بر تو گمان که برد که تو دشمن منی |
|
|
دل دادن تو از پی آن بود تا مرا |
|
اندر فریبی و دلم از جای برکنی |
|
|
کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود |
|
زین زارتر کسی را هرگز به دشمنی |
|
|
بستی به مهر با دل من چند بار عهد |
|
از تو نمیسزد که کنون عهد بشکنی |
|
|
با تو رهیت را چو به دل ایمنی نبود |
|
زین پس به جان چگونه بود بر تو ایمنی |
|
|
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود |
|
ما مرغکان گرسنهایم و تو خرمنی |
|