آتش (ātec) ا. پ. حرارت و روشنائی که از سوختن چیزی حاصل شود و نار و داغ. و یکی از چهار عنصر ارسطو. و قهر. و خشم. و نور. و رواج و رونق. و سبکی و سبکروحی و ناپایداری. و قدر و مرتبه. و گرانی نرخ و قوت هاضمه و اشتها و باصطلاح کیمیاگر: گرد احمر و ص. کنایه از شیطان و مردم شجاع و دلیر و. عاشق. و گرمی و جذب عشق و آتش آب پرور ا..: شمشیر آبدار و آتش آبدار شمشیر و آتش بجان: غم و سوزش و شوق و محبت و آتش بر آب: شراب لعلی. و پیالۀ طلای پر از شراب. و اشک چشم غمزده. و آتش بسته: زر سرخ و آتش بهار: گل و لاله و مانند آنها. و رواج و رونق. و آتش بی‌زبانه: شراب لعلی. و لعل و یاقوت سرخ و عقیق. و آتش‌پرور: شمشیر و تیغ آبدار و آتش تر: شراب لعلی. و لب معشوق و آتش توبه‌سوز: شراب انگوری و آتش حجر (hajar): لعل و یاقوت و آتش دادن: ف‌م. ترک دادن و ترک کردن و کسی را بر سر قهر و غضب آوردن و شخص را بی‌قرار ساختن و آتش رز: شراب انگوری و آتش روز: آفتاب و گرمی و روشنی روز و آتش زدن: ف‌م. آتش دادن و سوزانیدن و ترک دادن و ترک علاقه نمودن و بر سر غضب آوردن و بیقرار کردن و گرم ساختن و آتش زر: ا. رواج و رونق طلا و آتش زمزم: آفتاب و آتش سرد:

شراب لعلی. و طلا. و لب معشوق و آتش سودا: گرمی عشق و فکر و خیال و آتش سیال: شراب لعلی و آتش سیمابسان:

خورشید و آتش مشجر: آتش زر و آتش مجسم: تیغ و شمشیر آبدار و دیگر اسلحۀ جنک و آتش نشاندن ف ل.:

فرونشاندن حریق. و قهر و غضب و خشم و آتش و آب: تیغ و شمشیر و پیالۀ بلوزین. و شراب انگوری. و آتش هفت مجمره ج ا خ.: سبعۀ سیاره و آتش هندی ا.: تیغ هندی.

آتش

( ātac ) ا. پ. آتش