| | | | | | |
|
از دادن جان خدمت جانانه رسیدیم |
|
در عشق نظر کن که چه دادیم و چه دیدیم |
|
|
زان پستهی خندان چه شکرها که نخوردیم |
|
زان سرو خرامان چه ثمرها که نچیدیم |
|
|
هر عقده که آن زلف دوتا داشت گشودیم |
|
هر عشوه که آن چشم سیه کرد، خریدیم |
|
|
هر باده که سیمین کف او داد، گرفتیم |
|
هر نکته که شیرین لب او گفت شنیدیم |
|
|
از خدمت جانانه، کمر بسته ستادیم |
|
در ساحت میخانه، سراسیمه دویدیم |
|
|
یک دم بر آن شاهد میخواره نشستیم |
|
یک عمر به خون دل صد پاره تپیدیم |
|
|
در عهد بتان آن چه وفا بود نمودیم |
|
در عالم عشق آن چه بلا بود کشیدیم |
|
|
زلف سیهش گفت که ما شام مرادیم |
|
روی چو مهش گفت که ما صبح امیدیم |
|
|
هر لحظه به زخمم نمکی ریخت دهانش |
|
زین کان ملاحت چه نمکها که چشیدیم |
|
|
صدبار زخم دل ما زد نمک، اما |
|
یک بار لبان نمکینش نمکیدیم |
|
|
خیاط وفا در ره آن سرو قباپوش |
|
هر جامه که بر قامت ما دوخت دریدیم |
|
|
آخر سر ما را به مکافات بریدند |
|
در نامهی او بس که سر خامه بریدیم |
|
|
چندان که در آفاق دویدیم فروغی |
|
الا کرم شه نه شنیدیم و نه دیدیم |
|
|
فخر همه شاهان عجم ناصردین شاه |
|
کز بار خدا شادی جانش طلبیدیم |
|