| | | | | | |
|
اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی |
|
وادی بی منتهای عشق را طی میکنی |
|
|
ما به دور چشم مستت فارغ از میخانهایم |
|
کز نگاهی کار صد پیمانهی می میکنی |
|
|
روز محشر هم نمیآیی به دیوان حساب |
|
پس حساب کشتگان عشق را کی میکنی |
|
|
هر کسی را وعدهای در وعده گاهی دادهای |
|
وعدهی قتل مرا نی میدهی نی میکنی |
|
|
نقد جان را در بهای بوسه میگیری ز غیر |
|
کاش با ما می شد این سودا که با وی میکنی |
|
|
گر تو ای عیسی نفس میریزی از مینا به جام |
|
زنده را جان می فزایی، مرده را حی میکنی |
|
|
گاه ساقی گاه مطرب میشوی در انجمن |
|
دل نوازی گاهی از می گاهی از نی میکنی |
|
|
دشمنان را هی به کف جام دمادم میدهد |
|
دوستان را هی به دل خون پیاپی میکنی |
|
|
کشور چین و ختا را زلف و مژگانت گرفت |
|
حالیا لشکر کشی بر روم و بر ری میکنی |
|
|
گر تو را تاج نمد بر سر نهد سلطان عشق |
|
کی به سر دیگر هوای افسر میکنی |
|
|
وصل آن معشوق باقی را فروغی کس نیافت |
|
تا به کی از عشق او هو میزنی، هی میکنی |
|