فروغی بسطامی (غزلیات)/ای به دل ها زده مژگان تو پیکانی چند
ای به دل ها زده مژگان تو پیکانی چند | منت ناوک دلدوز تو بر جانی چند | |||||
گوشه چاک گریبانت اگر بگشایی | بشکنی رونق بازار گلستانی چند | |||||
تا بریدند بر اندام تو پیراهن ناز | بر دریدند ز هر گوشه گریبانی چند | |||||
جمع کن سلسلهی زلف پریشانت را | تا مگر جمع کنی حال پریشانی چند | |||||
یوسف دل که شد از چاه زنخدانت خلاص | از خم زلف تو افتاد به زندانی چند | |||||
تنگ شد جای ز بسیاری مرغان قفس | بودی ای کاش مرا قوت افغانی چند | |||||
ناصحا منع فروغی ز محبت تا کی | گو به آن مه نکند عشوهی پنهانی چند |