| | | | | | |
|
ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی |
|
خاری از سوزن سودای تو در هر پایی |
|
|
از رخ و زلف تو در دیر و حرم آشوبی |
|
از خط و خال تو در کون و مکان غوغایی |
|
|
سرو بالای تو پیرایهی هر بستانی |
|
تن زیبای تو آرایش هر دیبایی |
|
|
هیچ نقاش نبستهست چنان تصویری |
|
هیچ بازار ندیدهست چنین کالایی |
|
|
دل ما و شکن جعد عبیرافشانی |
|
سر ما و قدم سرو سهی بالایی |
|
|
من و شور تو اگر تلخ و اگر شیرینی |
|
من و ذوق تو اگر زهر و اگر حلوایی |
|
|
آه عشاق جگر خسته به جایی نرسد |
|
که به قد سرو و بهبر سیم و به دل خارایی |
|
|
شعلهی شمع رخت بر همه کس روشن کرد |
|
کتش خرمن پروانهی بیپروایی |
|
|
به سر زلف تو دستی به جنون خواهم زد |
|
تا بدانند که زنجیر دل شیدایی |
|
|
تیره شد مهر و مه از جلوهی روی تو مگر |
|
حلقه در گوش مهین خواجهی روشن رایی |
|
|
گر به کویت نکند جای، فروغی چه کند |
|
که ندارد به جهان خوش تر از اینجا جایی |
|