| | | | | | |
|
خاکم به ره آن بت چالاک نکردند |
|
فریاد که کشتندم و در خاک نکردند |
|
|
من طایفهای بر سر آن کوی ندیدم |
|
کز دست غمش جامهی جان چاک نکردند |
|
|
من باک ندارم مگر از بی بصرانی |
|
کاندیشه از آن غمزهی بیباک نکردند |
|
|
قومی به وصالش نتوانند رسیدن |
|
کز تیر دعا رخنه در افلاک نکردند |
|
|
فردای قیامت به چه رو سر زند از خاک |
|
خلقی که در آن حلقهی فتراک نکردند |
|
|
شستند به دریای محبت تن ما را |
|
لیک از رخ ما گرد غمش پاک نکردند |
|
|
المنة لله که بمردند گروهی |
|
کز عشق تو جان دادم، ادراک نکردند |
|
|
غم دست برآورد مگر بادهفروشان |
|
امشب به قدح آب طربناک نکردند |
|
|
کاری که غمش با دل من کرد فروغی |
|
از برق فروزنده به خاشاک نکردند |
|