| | | | | | |
|
دانی که چیست رشتهی عمر دراز من |
|
مشکین کمند خسرو مسکین نواز من |
|
|
گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست |
|
گفتا که تار طره زنجیر ساز من |
|
|
گفتم که نور چشمهی خورشید از کجاست |
|
گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من |
|
|
تا جان میانه من و جانانه حایل است |
|
کی پی برد به سر حقیقت مجاز من |
|
|
تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق |
|
برخاست از میانه نشیب و فراز من |
|
|
تا در خیال حورم و اندیشهی قصور |
|
جز مایهی قصور نگردد نماز من |
|
|
کردم به راه عشق دمی ترک دین و دل |
|
کمد به صد کرشمه پی ترک تاز من |
|
|
پیداست ناز و غمزهی پنهان آن پری |
|
از پرده برگفتن عجز و نیاز من |
|
|
تا شد فروغی آن رخ رخشنده آشکار |
|
نتوان نهفت در پس صد پرده راز من |
|