فروغی بسطامی (غزلیات)/دوشینه مهی به خواب دیدم
دوشینه مهی به خواب دیدم | یعنی به شب آفتاب دیدم | |||||
شب ها به هوای خاک کویش | چشم همه را پرآب دیدم | |||||
هر گوشه ز تیر غمزهی او | دل خسته و بی حساب دیدم | |||||
از آتش شوق او به گلشن | مرغان همه را کباب دیدم | |||||
یک نکته ز هر دو لعل او بود | هر نشه که در شراب دیدم | |||||
در هر سر موی صید بندش | صد پیچ و هزار تاب دیدم | |||||
در هر خم عنبرین کمندش | یک جمع در اضطراب دیدم | |||||
در عشق هر آن دعا که کردم | یک جا همه مستجاب دیدم | |||||
دل های شکسته را ز وصلش | یک سر همه کامیاب دیدم | |||||
آسایش جان اهل دل را | در کشمکش عذاب دیدم | |||||
طومار گناه عاشقان را | سر دفتر هر ثواب دیدم | |||||
از بادهی چشم او فروغی | مردم همه را خراب دیدم |